هر کی به حسین میگفت ان شاءالله شهید شی،هر چه دستش بود به سمت اونطرف پرت میکرد..حتی یک کیلومتر دنبالشون میدوید...!
برچسب ها :
بسياري از شهدا، با زبان روزه شهيد شدند.
برخي از رزمندگان ، سهميه ناهارشان را مي گرفتند، اما آن را به هم رزم هايشان
مي دادند و خودشان روزه مي گرفتند.
اولين بار كه در جبهه رفتم، نزديك شب قدر بود.
شب قدر كه رسيد، به اتفاق چندين تن از هم رزم هايم، به محل برگزاري مراسم
احيا رفتم.
از مجموع 350 نفر افراد گردان، فقط بيست نفر آمده بودند.تعجب كردم.
شب دوم هم همين طور بود. برايم سؤال شده بود كه چرابچه ها براي احيانيامدند،
نكندخبر نداشته باشند.
از محل برگزاري احيا بيرون رفتم. پشت مقر ما صحرايي بود كه شيارها و تل زيادي
داشت.به سمت صحرا حركت كردم، وقتي نزديك شيارها رسيدم، ديدم در بين هر
شيار، رزمنده ايرو به قبله نشسته و قرآن را روي سرش گرفته و زمزمه مي كند.
چون صداي مراسم احيااز بلند گو پخش مي شد، بچه ها صدا را مي شنيدند و در
تنهايي و تاريكي حفره ها، باخداي خود راز و نياز مي كردند.
بعدها متوجه شدم آن بيست نفر هم كه براي مراسم عزاداري و احيا آمده بودند،
مثل من تازه وارد بودند.
اين اتفاق يك بار ديگر هم افتاد.
بين دزفول و انديمشك، منطقه اي بود كه درخت هاي پرتقال و اكاليپتوس زيادي
داشت، ما اسمش را گذاشته بوديم جنگل. نيروهاي بعثي بعد از آنكه پادگان را
بمباران كرده بودند. نيروهايشان را در آن جنگل استتار كرده بودند.
آنجا ديگر تپه نداشت، اما بچه ها خودشان حفره هايي كنده بودند و داخل آن
مي رفتند و در تنهايي عجيبي با خدا راز و نياز مي كردند.
خاطرات شهيد رضا صادقي يونسي
ما باید به کدام حفره وتپه پناه ببریم برای خلوت کردن خودمان با خدا....به کدام سو
برویم که تنها خدا را ببینیم نه شیطان پابسته در غل و زنجیر را....در این ماه خدا
مارا خجالت زده خود کرده اما بنده خدا چه دارد که از خجالت خدا در بیاید؟ من بی
سروپا تا کی " الهی العفو" بگویم و بخوانمت و تو هی مرا اجابت کنی و من فراموش
کنم لحظات با تو بودن را....
تا کی بگویم " خلصنا من النار یا رب" و تا کی با غیبت اتش تو را خریداری کنم....
خدایا قسم به اسم های پربرکتت و قسم به نام های پرفضیلتت توفیق بده تا
زمانی که امام غایبمان را ندیده ایم در شب های قدر اجل ما را امضا نکنی....بنده
گناهکارت به رحمتت نیاز دارد تا به عدلت.... هنوز زود است برای من که هیزم
اتش جهنمت را زیاد کنم....بگذار بهشتی شوم در این ماه....!!!! ....
یا ستار العیوب ! بگذار تازه وارد نباشم و از مشتریان دیرینت باشم که هر دم رو به
تو می آورم....
مولای یا مولای! انت الغفور و انا المذنب و هل یرحم المذنب الا الغفور؟ یا مولای!
ارحمنی به رحمتک و ارض عنی بجودک و کرمک و فضلک یا ذالجود و الاحسان و
طول و الامتنان...
پی نوشت:برای سلامتی رهبرمون و ظهور مولامون صلوات.
توصیه های رهبر انقلاب برای حضور در ماه ضیافت الهی
مقام معظم رهبري درباره بهره برداري از ماه مبارک رمضان مي فرمايند: «در ماه رمضان در حد توان خودمان بايد مراقبت کنيم، رفتار خودمان را تصحيح کنيم... اين تصحيح در چه جهتى باشد؟ در جهت تقوا. خداوند در آيه شريفه روزه مي فرمايد: «لعلکم تتقون»؛ روزه براى تقواست ......... غالبا وقتى گفته مي شود تقوا، پرهيزگارى، ذهن انسان مي رود به رعايت ظواهر شرع و محرمات و واجباتى که دم دست ماست ..... البته اين ها مهم است، همه اش مهم است؛ ليکن تقوا ابعاد ديگرى هم دارد که غالبا ما از اين ها غفلت مي کنيم. در دعاى شريف مکارم الاخلاق يک فقره اى در توضيح اين ابعاد ديگر هست ..... از خداى متعال درخواست مي کند که پروردگارا! مرا با زيور صالحان زيور بده و با لباس پرهيزگاران ملبس کن.
خوب، اين لباس پرهيزگاران چيست؟ آن وقت اين شرح جالب است: «فى بسط العدل»؛ لباس پرهيزگاران در گستردن عدالت، «و کظم الغيظ» در فرو بردن خشم، «و اطفاء النائرة» در فرو نشاندن آتش، آتش هايى که بين افراد جامعه برمى افروزند. اين ها تقواست. «و ضم اهل الفرقة»؛ افرادى که از شمايند، اما جدا شدند، سعى کنيد اين ها را گرد بياوريد. اين جزو موارد تقواست........ «و اصلاح ذات البين»؛ به جاى آتش افروزى، خبرچينى، اين را به جان آن انداختن، آن را در پوستين اين انداختن، اصلاح ذات البين کنند؛ بين برادران مؤمن، برادران مسلمان، ايجاد ائتلاف کنند؛ اين ها تقواست.»
چشم هايش پر اشك شد ...
دو هفته پيش شهيد كاظمى پيش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: يكى اينكه دعا كنيد من روسفيد بشوم، دوم اينكه دعا كنيد من شهيد بشوم. گفتم شماها واقعاً حيف است بميريد؛ شماها كه اين روزگارهاى مهم را گذرانديد، نبايد بميريد؛ شماها همهتان بايد شهيد شويد؛ وليكن حالا زود است و هنوز كشور و نظام به شما احتياج دارد. بعد گفتم آن روزى كه خبر شهادت صياد را به من دادند، من گفتم صياد، شايستهى شهادت بود؛ حقش بود؛ حيف بود صياد بميرد. وقتى اين جمله را گفتم، چشمهاى شهيد كاظمى پُرِ اشك شد، گفت: انشاءاللَّه خبر من را هم بهتان بدهند!
فاصلهى بين مرگ و زندگى، فاصلهى بسيار كوتاهى است؛ يك لحظه است. ما سرگرم زندگى هستيم و غافليم از حركتى كه همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مىكنند؛ هر كسى يك طور؛ بعضىها واقعاً روسفيد خدا را ملاقات مىكنند، كه احمد كاظمى و اين برادران حتماً از اين قبيل بودند؛ اينها زحمت كشيده بودند.
ما بايد سعىمان اين باشد كه روسفيد خدا را ملاقات كنيم؛ چون از حالا تا يك لحظهى ديگر، اصلاً نمىدانيم كه ما از اين مرز عبور خواهيم كرد يا نه؛ احتمال دارد همين يك ساعت ديگر يا يك روز ديگر نوبتِ به ما برسد كه از اين مرز عبور كنيم. از خدا بخواهيم كه مرگ ما مرگى باشد كه خود آن مرگ هم انشاءاللَّه مايهى روسفيدى ما باشد.
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تشييع پيكرهاى فرماندهان سپاه 21/10/1384
بسم الله الرحمن الرحیم
داغ دل لاله ها
امروز برای شهدا وقت نداریم
ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده نفس دغل ما
اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم
در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است
بهر سفر کرببلا وقت نداریم
تقویم گرفتاری ما پر شده از زر
ای داغ دل لاله تو را وقت نداريم
هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم
خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم
بچه ها تحویل سال
یادش بخیر شلمچه
چیده بودیم تو سفره
سربند و یک سرنیزه بچه ها خیلی گشتن
تو جبهه سیب نداشتیم
بجای سیب تو سفره
کمپوتشو گذاشتیم
تو اون سفره گذاشتیم
یه کاسه سکه و سنگ سمبه به جای سنجد
یه سفره ی رنگارنگ
اما یه سین کم اومد
همه تو فکری رفتیم
مصمم و با خنده
همه یکصدا گقتیم
به جای هفتمین سین
تو سفره "سر" میذاریم
سر کمه، هر چی داریم
پای رهبر میذاریم
خوشابحال آنانکه این ایام را در کنار مادرشان فاطمه عزاداری می کنند.
دهه فجر مبارک باد .
یاد وخاطره بیست ویک شهید یزد در دوران انقلاب گرامی باد .
خدایا ...
صفحه آخر شناسنامه ام را اینگونه می خواهم ...
«به توفیق شهادت نائل شد .»
آرزویش که برای من گناهکار عیب نیست ؛هست ؟!
راه آسمان که بسته نیست ؛هست؟!
اللهم الرزقنا توفیق الشهادۀ فی سیبلک
شلمچه بوی چادر زهرا میدهد
شلمچه بوی مردان با غیرت میدهد
شلمچه یعنی بوی خون
بوی پیکرهای نیمه جون
شلمچه یعنی کربلای سوخته رد مهدی «عج» با پلاک های سوخته
شلمچه یعنی بوی اشک و بوی درد
شلمچه یعنی مادران خیلی مرد
شلمچه بوی چادر زهرا میدهد بوی اصغر، بوی اکبر، بوی لیلا میدهد
با ما چه کردی گنبد لاجوردی...
ما راهتان را ادامه می دیم شهدا ,شما همخ برامون دعا کنید .دعا کنید ما هم تا آخرین قطره خونمون از ارزش ها دفاع کنیم.
خلاصه ات که کنم می شوی ماه!!
شهید حاج محمد ابراهیم همت
شهدای گمنام شما ازمادرم زهرا پیروی کردید وگمنام شدید .خوشا بحالتون .دست ما رو هم بگیرید .
چادرم...
چه خوب است که
نه رنگت از مُد می افتد
نه مُدلت
چادرم از ثبات توست که من شخصیت پیدا میکنم....
رنگ سال هر رنگی که می خواهد باشد
رنگ ما مشکیست...
مگر نه بانو ... ؟
ما هم نوجوونای امروزیم بیاید پا جای پای اونا بذاریم واز ولایت فقیه مون پیروی کنیم .
به نام خداوندی که مردانی مرد چون شهیدان را آفرید تا قربانی راه حق شوند
ای شهید ای جاری گلگون جایت از پندار ما بیرون رفته ای با اسب خونین یال ای شهید ای مرغ آتش بال
شهیدان لاله های گلگون عاشق اند که در ره جانان جان باختند ورهسپار دیار عاشقان شدند .شهدا گوهر های بی مانند آفرینش اند که خدا آنان را برگزید تا مهمان خود کند .
شهدا عشق را فهمیده بودند .با تمام وجود درکش کرده بودند ودر عشق خدا محو شده بودندودر ره عاشقی گذشتن از سر وتن را چه عجب است ؟! .
به نام خدایی که مردانی مرد چون شما را آفرید ای شهیدان
شهدا با تمام وجودم بهتون سلام می دم.
اول خودم رو معرفی می کنم من دختری از سرزمین کهن ایران سرزمین لاله های عاشق سرزمین فداییان امام وسرزمین جان نثاران مهدی فاطمه ام که میخوام چند دقیقه ای با شما درد دل کنم .
شهدا شلمچه وطلاییه ودهلاویه وهویزه و...به خصوص معراج شهداهنوز بوی شما رو میده حکایت غریبی شما رو میگه هنوز قصه ی صفا وصمیمیت واخلاص شما رو تعریف می کنه اونجا هنوز هم همون شادی جبهه ها جریان داره .
هنوز هم اونجا بوی مادرتون زهرارومیده بوی گمنامی و بی نشونی. وغم غربت بی پایانه.ومن هر چی بخوام بگم کم گفتم و کوتاهی کردم برای همین تصمیم گرفتم بیشتر از دل خودم براتون بگم .
آقای خوبی ها ,ای پیامبر رحمت وای تمام هستی مسلمانان دوستت داریم
بسم رب الشهداء
رزمنده ای گفت :
چند روز بعد از عملیات ، یک نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار گرفته بود
دستش هر جا می رفت همراه خودش می برد..
از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟
گفت: آرپی جی زن بوده
توی عملیات آنقدر آرپی جی زده که دیگه نمی شنوه
باید براش بنویسی تا بفهمه
گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود
چشم و گوشمان که باز نشد هیچ،بماند!
شرمنده ی ایثارت هستیم جوانمرد...
بسمه تعالی
امروز بعضی هستند به دنبال کارهای فرهنگی خطرناک می خواهند یاد آن روزها را هم از خاطر ملت ایران ببرند . از تکرار اسم جنگ و اسم مناطق جنگی و ((خرمشهر )) و (( شلمچه )) و (( دو کوهه )) و از این قبیل چیزها عصبانی میشوند . از نام آنچه که مردم و ذهن ها را به یاد آن روزها بیاورد خشمگین می شوند و بدشان میاید و تلاش می کنند که اینها را از یاد مردم ببرند . اینها کسانی هستند در آن دوران خجالت زده و شرم زده بودند . چون حضوری در صحنه نداشتند. به همین سبب ، درست عکس این خواست باید انجام بگیرد , یعنی خاطره ی درخشان روزهای بزرگ دفاع مقدس ، باید با قوت و قدرت بیش تر و روشن و همان که بوده است باقی بماند . ((از جمله بیانات رهبر ی عزیز ))
بسم رب الشهداء
رفاقت با یک شهید
گام (1) : انتخاب یک شهید
گام (2) : عهد بستن با شهید
گام (3) : شناخت شهید
گام (4) : هدیه ثواب اعمال خود به روح شهید
گام (5) : درگیر کردن خود با شهید
گام (6) : عدم گناه به احترام شهید !
گام (7) : اولین پاسخ شهید
گام (8) : حفظ و ارتقاء رابطه تا شهادت
این آموزش توسط یکی از شهدای موجود در پوستر فوق ( بصورت الهام به یکی از دوستان مورداعتماد حقیر ) ارائه شده که بنده سراپاتقصیر وظیفه بازنشر اونو دارم و بابت این لطف الهی بینهایت شاکرم.
منبع:خادم بچه ارزشی ها http://mirzabeigi.com/category/27/shahid_friend
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ای وای بر ما که عکس شهدا را می بینیم و عکس شهدا عمل می کنیم.
کاش از ما نپرسند!
ای کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کرده ایم؟!
از این سوال سخت شرم دارم. از اینکه اینقدر رفاه زده ام.
از صدای خواب آلوده ام شرم دارم.
اصلاً مگر صدای خواب آلود من به گوش کسی خواهد رسید.
و می دانم که اگر امروز با جماعت شهدا مواجه شوم همان کلام نورانی
امیرالمومنین علیه السلام را خواهم شنید؛ آنجا که به مردم دنیا طلب کوفه فرمودند:
سوگند! اگر ما هم مثل شما (راحت طلب) بودیم،عمود دین برپا نمی شد.درخت
اسلام خوش شاخ و برگ و خوش قد و قامت نمی شد. به خدا قسم از این به بعد
خون خواهید خورد و... ( نهج البلاغه / خطبه ۵۶)
می دانم که اگر با شهدا مواجه شویم آنان خواهند گفت:
اگر ما هم مثل شما پای ارزش های انقلاب کوتاه می آمدیم،امروز نهال انقلاب به
این شجره طیبه ، تبدیل نمی شد. شجره ی زیبایی که اصل آن ثابت و شاخ و برگ
آن در آسمان هاست.
ما احساس می کنم باید باز خوانی دوباره ای از فرهنگ جهاد و شهادت داشته
باشیم تا خود را به راه و رسم مسافران ملکوت نزدیکتر نماییم.