برچسب ها :

خدایا ...

صفحه آخر شناسنامه ام را اینگونه می خواهم ...

«به توفیق شهادت نائل شد .»

آرزویش که برای من گناهکار عیب نیست ؛هست ؟!

راه آسمان که بسته نیست ؛هست؟!

اللهم الرزقنا توفیق الشهادۀ فی سیبلک 



برچسب ها :

پرچم دست توست جمع است خاطرم...
با تو مهم نیست حرفها و حدیثها

 



برچسب ها :

هر کی به حسین میگفت ان شاءالله شهید شی،هر چه دستش بود به سمت اونطرف پرت میکرد..حتی یک کیلومتر دنبالشون میدوید...!

افسران - هر کی به حسین میگفت ان شاءالله شهید شی،هر چه دستش بود به سمت اونطرف پرت میکرد..حتی یک کیلومتر دنبالشون میدوید...!
romo1378شهید حسین یک شخصیت شجاع، مومن، متعهد،متعصب، متواضع و کاری بود.
همه دوستان شهید در یگان صابرین میگویند:
..... ما هر کسی بهمون بگه ان شاءالله شهید بشی، سر به زیر میندازیم، و با حالتی که انگار تمام مقدرات عالم دست ماست،و ما یکی از اولیاء الله هستیم به آنطرف میگوییم:
ان شاءالله....
در حالی که اگر کسی به حسین رضایی میگفت: ان شاءآلله شهید بشی، با هر چه دستش بود البته به شوخی ولی در ظاهر جدی شیئی رو به سمت اونطرف پرت مینمود
و حتی یک کیلومتر دنبال طرف میدوید...!
لیکن بعد از مصاحبه با همسر شهید فهمیدیم حسین عاشق شهادت بوده ولی سعی میکرده بروز ندهد، و به زبان نیاورد و به قول خودش 
ریــــــــــــــــــا نشود..............!

شادی روح شهید حسین رضایی صلوات


برچسب ها :

طنز جبهه (مکبر)

افسران - طنز جبهه
(مکبر)
sarbazvalaei251
...
نمی دونم تقصیر حاج آقای مسجد بود که نمازو خیلی سریع شروع میکرد و بچه ها مجبور بودند 
با سر و صورتی خیس درحالی که بغل دستی هاشونو را خیس میکردند، خودشونو به نماز برسونن
یا 
اشکال از بچه ها بود که وضو را میذاشتند دم آخر و تند تند یا الله می گفتند و به آقا اقتدا می کردند
و مکبّر مجبور بود پشت سر هم یا الله بگه و 
اِنَّ الله معَ الصّابرین... بنده خدا حاج آقا...
هر ذکر و آیه ای بلد بود میخووند تا کسی از جماعت محروم نشه

مکبّر هم کوتاهی نمیکرد ، چشماشو دوخته بود به ته سالن تا اگر کسی وارد شد 
به جای او یا الله بگه و رکوع رو کش بده

یبار
بعد از چند نفر برای لحظاتی کسی وارد نشد، ظاهراً مکبر بنا به عادت شغلی اش بلند گفت:
یاالله نبود ... ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حاج آقا بریم... 
..
نمی دونم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده 
ولی بنده خدا حاج آقا رو دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکون خوردن.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم


برچسب ها :

 

بسياري از شهدا، با زبان روزه شهيد شدند.

برخي از رزمندگان ، سهميه ناهارشان را مي گرفتند، اما آن را به هم رزم هايشان  

مي دادند و خودشان روزه مي گرفتند.

اولين بار كه در جبهه رفتم، نزديك شب قدر بود.

شب قدر كه رسيد، به اتفاق چندين تن از هم رزم هايم، به محل برگزاري مراسم

احيا رفتم.

از مجموع 350 نفر افراد گردان، فقط بيست نفر آمده بودند.تعجب كردم.

شب دوم هم همين طور بود. برايم سؤال شده بود كه چرابچه ها براي احيانيامدند،

نكندخبر نداشته باشند.

از محل برگزاري احيا بيرون رفتم. پشت مقر ما صحرايي بود كه شيارها و تل زيادي

داشت.به سمت صحرا حركت كردم، وقتي نزديك شيارها رسيدم، ديدم در بين هر

شيار، رزمنده ايرو به قبله نشسته و قرآن را روي سرش گرفته و زمزمه مي كند.

چون صداي مراسم احيااز بلند گو پخش مي شد، بچه ها صدا را مي شنيدند و در

تنهايي و تاريكي حفره ها، باخداي خود راز و نياز مي كردند.

بعدها متوجه شدم آن بيست نفر هم كه براي مراسم عزاداري و احيا آمده بودند،

مثل من تازه وارد بودند.

اين اتفاق يك بار ديگر هم افتاد.

بين دزفول و انديمشك، منطقه اي بود كه درخت هاي پرتقال و اكاليپتوس زيادي

داشت، ما اسمش را گذاشته بوديم جنگل. نيروهاي بعثي بعد از آنكه پادگان را

بمباران كرده بودند. نيروهايشان را در آن جنگل استتار كرده بودند.

آنجا ديگر تپه نداشت، اما بچه ها خودشان حفره هايي كنده بودند و داخل آن

مي رفتند و در تنهايي عجيبي با خدا راز و نياز مي كردند.

 

خاطرات شهيد رضا صادقي يونسي

 

ما باید به کدام حفره وتپه پناه ببریم برای خلوت کردن خودمان با خدا....به کدام سو

برویم که تنها خدا را ببینیم نه شیطان پابسته در غل و زنجیر را....در این ماه خدا

مارا خجالت زده خود کرده اما بنده خدا چه دارد که از خجالت خدا در بیاید؟ من بی

سروپا تا کی " الهی العفو" بگویم و بخوانمت و تو هی مرا اجابت کنی و من فراموش

کنم لحظات با تو بودن را....

 تا کی بگویم " خلصنا من النار یا رب" و تا کی با غیبت اتش تو را خریداری کنم....

خدایا قسم به اسم های پربرکتت و قسم به نام های پرفضیلتت توفیق بده تا

زمانی که امام غایبمان را ندیده ایم در شب های قدر اجل ما را امضا نکنی....بنده

گناهکارت به رحمتت نیاز دارد تا به عدلت.... هنوز زود است برای من که هیزم

اتش جهنمت را زیاد کنم....بگذار بهشتی شوم در این ماه....!!!! ....

 

یا ستار العیوب ! بگذار تازه وارد نباشم و از مشتریان دیرینت باشم که هر دم رو به

تو می آورم....

 

مولای یا مولای! انت الغفور و انا المذنب و هل یرحم المذنب الا الغفور؟ یا مولای!

ارحمنی به رحمتک و ارض عنی بجودک و کرمک و فضلک یا ذالجود و الاحسان و

طول و الامتنان...

پی نوشت:برای سلامتی رهبرمون و ظهور مولامون صلوات.



برچسب ها :

 توصیه های رهبر انقلاب برای حضور در ماه ضیافت الهی

در ماه رمضان در حد توان خودمان بايد مراقبت کنيم، رفتار خودمان را تصحيح کنيم... اين تصحيح در چه جهتى باشد؟ در جهت تقوا...

مقام معظم رهبري درباره بهره برداري از ماه مبارک رمضان مي فرمايند: «در ماه رمضان در حد توان خودمان بايد مراقبت کنيم، رفتار خودمان را تصحيح کنيم... اين تصحيح در چه جهتى باشد؟ در جهت تقوا. خداوند در آيه  شريفه روزه مي فرمايد: «لعلکم تتقون»؛ روزه براى تقواست ......... غالبا وقتى گفته مي شود تقوا، پرهيزگارى، ذهن انسان مي رود به رعايت ظواهر شرع و محرمات و واجباتى که دم دست ماست ..... البته اين ها مهم است، همه  اش مهم است؛ ليکن تقوا ابعاد ديگرى هم دارد که غالبا ما از اين ها غفلت مي کنيم. در دعاى شريف مکارم الاخلاق يک فقره  اى در توضيح اين ابعاد ديگر هست ..... از خداى متعال درخواست مي کند که پروردگارا! مرا با زيور صالحان زيور بده و با لباس پرهيزگاران ملبس کن.

خوب، اين لباس پرهيزگاران چيست؟ آن وقت اين شرح جالب است: «فى بسط العدل»؛ لباس پرهيزگاران در گستردن عدالت، «و کظم الغيظ» در فرو بردن خشم، «و اطفاء النائرة» در فرو نشاندن آتش، آتش هايى که بين افراد جامعه برمى  افروزند. اين ها تقواست. «و ضم اهل الفرقة»؛ افرادى که از شمايند، اما جدا شدند، سعى کنيد اين ها را گرد بياوريد. اين جزو موارد تقواست........ «و اصلاح ذات البين»؛ به جاى آتش  افروزى، خبرچينى، اين را به جان آن انداختن، آن را در پوستين اين انداختن، اصلاح ذات  البين کنند؛ بين برادران مؤمن، برادران مسلمان، ايجاد ائتلاف کنند؛ اين ها تقواست.»

 



برچسب ها :



برچسب ها :

چشم هايش پر اشك شد ...

 

دو هفته پيش شهيد كاظمى پيش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: يكى اين‏كه دعا كنيد من روسفيد بشوم، دوم اين‏كه دعا كنيد من شهيد بشوم. گفتم شماها واقعاً حيف است بميريد؛ شماها كه اين روزگارهاى مهم را گذرانديد، نبايد بميريد؛ شماها همه‏تان بايد شهيد شويد؛ وليكن حالا زود است و هنوز كشور و نظام به شما احتياج دارد. بعد گفتم آن روزى كه خبر شهادت صياد را به من دادند، من گفتم صياد، شايسته‏ى شهادت بود؛ حقش بود؛ حيف بود صياد بميرد. وقتى اين جمله را گفتم، چشم‏هاى شهيد كاظمى پُرِ اشك شد، گفت: ان‏شاءاللَّه خبر من را هم به‏تان بدهند!

فاصله‏ى بين مرگ و زندگى، فاصله‏ى بسيار كوتاهى است؛ يك لحظه است. ما سرگرم زندگى هستيم و غافليم از حركتى كه همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات مى‏كنند؛ هر كسى يك طور؛ بعضى‏ها واقعاً روسفيد خدا را ملاقات مى‏كنند، كه احمد كاظمى و اين برادران حتماً از اين قبيل بودند؛ اينها زحمت كشيده بودند.

ما بايد سعى‏مان اين باشد كه روسفيد خدا را ملاقات كنيم؛ چون از حالا تا يك لحظه‏ى ديگر، اصلاً نمى‏دانيم كه ما از اين مرز عبور خواهيم كرد يا نه؛ احتمال دارد همين يك ساعت ديگر يا يك روز ديگر نوبتِ به ما برسد كه از اين مرز عبور كنيم. از خدا بخواهيم كه مرگ ما مرگى باشد كه خود آن مرگ هم ان‏شاءاللَّه مايه‏ى روسفيدى ما باشد.

 

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تشييع پيكرهاى فرماندهان سپاه  21/10/1384

[فايل صوتی:آر.ام؛ حجم:470كيلوبايت]



برچسب ها :

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

داغ دل لاله ها 

امروز برای شهدا وقت نداریم

  ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

 با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

 ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم

 چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

 اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم

 در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است

 بهر سفر کرببلا وقت نداریم

 تقویم گرفتاری ما پر شده از زر

 ای داغ دل لاله تو را وقت نداريم

 هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

 خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم



برچسب ها :


صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

موج وبلاگی دوست شهیدت کیه !؟